همانطور که در بخش اول ذهنیت کارآفرین گفتیم برخی از افراد در کسب و کار متفاوت هستند. آنها درجه دیگری از تلاش و تفکر استراتژیک را در مسئولیت های روزانه خود به کار می گیرند و این کار را با به کارگیری ذهنیت کارآفرین خود انجام می دهند.
طرز فکر کارآفرین چارچوب ذهنی خاصی است که فروشندگان خاص را از همتایانشان جدا می کند. به عبارت دیگر، این تفاوت بین یک نماینده فروش خوب و یک نماینده واقعا عالی است.حالا به ادامه مقاله ذهنیت کارآفرین می پردازیم.
-
کارآفرینان کار خود را به گونه ای متفاوت تقسیم بندی و اولویت بندی می کنند.
کارمندان معمولاً کارهایی انجام می دهند که به خودی خود مشکلی نیست. مشکل آنها ناشی از نحوه استفاده از زمان و انرژی است. آنها اغلب تمام کارهای خود را که به آنها می رسد با تلاشی مداوم و بدون محدودیت انجام می دهند.
اولین غریزه آنها این است که تا حد امکان سخت کار کنند، و اگرچه این به خودی خود تحسین برانگیز و معقول است، اما همیشه به اندازه راهی که همتایان دارای تفکر کارآفرینانه آنها طی می کنند مؤثر نیست آنها هوشمندانه کار می کنند.
آنها کار خود را با تفکر بیشتر از کارمندان تقسیم بندی می کنند و اولویت بندی می کنند و مسئولیت های خود را بر اساس فوریت طبقه بندی می کنند و بر اساس آن کار خود را بر عهده می گیرند. آنها میدانند که زمان مهمترین کالای حرفهای است، بنابراین با درایت و دقت بیشتری با آن برخورد میکنند.
-
کارآفرینان در مورد خطرات باهوش هستند اما به طور کامل از آنها اجتناب نمی کنند.
کارمندان ریسک گریز هستند تمایلی به پذیرش شکست ندارند، بنابراین از هرگونه قرار گرفتن در معرض آن اجتناب می کنند. آنها برای ثبات ارزش قائل هستند، گاهی اوقات به اشتباه. و در حالی که یک چک حقوق ثابت و امنیت شغلی ارزشمند هستند، آنها اولویت اول یک کارآفرین نیستند.
کارآفرینان می دانند که ریسک یک واقعیت اغلب ناگوار است که با جاه طلبی همراه است. آنها میدانند که شما نمیتوانید بدون جسارت آن را در تجارت هک کنید، اما این بدان معنا نیست که کورکورانه از آخرین تصمیم خطرناکی که با آن روبهرو میشوند استقبال میکنند.
آنها ریسکهای حسابشده را میپذیرند و متفکرانه در نظر میگیرند که آیا پاداش و ارزش عواقب بالقوهاش را دارد یا خیر. تفاوت اصلی در اینجا موضوع ابتکار است. کارآفرینان این وظیفه را بر عهده میگیرند که مسیر را ادامه دهند و کارمندان عموماً از آنها پیروی میکنند.
-
کارآفرینان به جای نقاط ضعف، بر نقاط قوت خود تأکید می کنند
کارآفرینان زمان بیشتری را صرف ساختن کارهایی می کنند که به خوبی انجام می دهند تا اینکه نقاط ضعف خود را برطرف کنند. کارمندان زمان بیشتری را صرف کنار هم قرار دادن مجموعه ای قوی از مهارت ها می کنند.
این بدترین چیز در دنیا نیست، اما به جای بزرگی، خوبی را به ارمغان می آورد. کارآفرینان میدانند که باید برجسته باشند و میدانند که احتمالاً میتوانند خود را با افراد مناسب احاطه کنند تا کاستیهایشان را جبران کنند. این نوع ایمان به نقاط قوت و آینده آنها، کارآفرینان را از کارمندان متمایز می کند.
-
کارآفرینان توسط افراد باهوش تر از آنها تهدید نمی شوند.
احتمالاً این ضرب المثل قدیمی را شنیده اید که “اگر باهوش ترین فرد اتاق هستید، آن اتاق را ترک کنید.” این یک مفهوم دشوار برای افرادی است که فکر کارمند دارند. آنها از افرادی که ممکن است آنها را از صحنه بیرون بیاورند، رنجش میبرند، بنابراین از محاصره کردن خود با افرادی باهوش اجتناب میکنند که دائماً آنها را به چالش بکشند.
کارآفرینان برای فرصت های یادگیری بیشتر برای خود ارزش قائل هستند. آنها کسانی هستند که وقتی باهوش ترین اتاق هستند اتاق را ترک می کنند. به همین دلیل است که آنها سریعاً افراد باهوش و باهوشی را بدون رقابت زیاد انتخاب می کنند و استخدام می کنند. این حس خوب و فروتنی به افراد دارای تفکر کارآفرین کمک می کند تا به جاه طلبی های خود پی ببرند و مجموعه مهارت های حرفه ای خود را تقویت کنند.
-
کارآفرینان مسئول تمام تصمیماتشان هستند چه خوب و چه بد.
کارآفرینان به همان اندازه که دستاوردهای خود را تبلیغ می کنند، خود را در قبال تصمیمات ضعیف نیز مسئول می دانند. آنها اشتباهات خود را می پذیرند و تجزیه و تحلیل می کنند. آنها همچنین سعی نمیکنند سرزنش کنند یا از تماسهای کمتر ایدهآل خود فاصله بگیرند.
کارمندان اغلب سعی می کنند مسئولیت عواقب اقدامات خود را از بین ببرند، یا در توجیه اشتباهات خود بیش از حد گرفتار می شوند. همانطور که اشاره کردم، کارآفرینان به بینظمیها بهعنوان تجارب یادگیری نگاه میکنند که آنها را تعریف نمیکند یا ارزش حرفهای آنها را دیکته نمیکند. آنها کاستیهای خود را در نظر میگیرند و به جلو رفتن ادامه میدهند.
چگونه ذهنیت کارآفرینی را توسعه دهیم
وقتی در مورد اتخاذ طرز فکر کارآفرینی صحبت می کنیم، ممکن است احساس کنیم که نقشه راه رسیدن به آنجا با دستورالعمل های مبهم هموار شده است: نترس، سخت کار کن، ریسک کن. مطمئنا، این ساده به نظر می رسد. اما در عمل، ما به سرعت متوجه می شویم که گفتن آن آسان تر از انجام دادن است.
برای به دست آوردن توپ، در اینجا چند مرحله عملی برای ایجاد یک ذهنیت کارآفرینی در زندگی روزمره وجود دارد:
-
اهداف روشنی تعیین کنید.
اگر ندانید به کدام سمت می روید، نمی توانید پیشرفت کنید. داشتن رویاها یا آرزوها کافی نیست، شما به اهداف روشن نیاز دارید.
با مشخص کردن تعداد انگشت شماری از اهداف برای رسیدن به هر هفته یا ماه شروع کنید، اهدافی که خاص، قابل اندازه گیری و واقع بینانه هستند. هر روز آنها را دور بریزید و ببینید تا چه حد می توانید برسید. اگر در مسئولیت پذیری مشکل دارید، اهداف خود را یادداشت کنید یا آنها را با خانواده، دوستان یا همکاران به اشتراک بگذارید. به یاد داشته باشید، دستاوردهای بزرگ اغلب نتیجه اقدامات کوچک و مداوم است.
-
یادگیری را در اولویت قرار دهید.
هنگام بحث درباره “یادگیری”، احتمالاً آن را در یک محیط رسمی، مانند تکمیل یک دوره آموزشی یا گواهینامه، تصور می کنید. البته، یادگیری رسمی برای پیشرفت حرفه ای شما حیاتی است و نباید این فرصت ها را از دست بدهید. اما شما همچنین می توانید به سادگی با گوش دادن به دیگران یاد بگیرید.
از پرسیدن سوال دریغ نکنید، سپس فعالانه گوش دهید. به دنبال یک مربی باشید، به یک همتا در لینکدین پیام دهید، به پادکست های انگیزشی گوش دهید یا در یک دوره آنلاین شرکت کنید. همانطور که جیم ران، کارآفرین یک بار گفت: «تحصیل رسمی شما را صاحب امرار معاش می کند. خودآموزی شما را ثروتمند خواهد کرد.»
-
شکست مجدد چارچوب
در اینجا یک جمله تکان دهنده است، شکست احساس خوبی ندارد. اما بهترین کارآفرینان میدانند که شکست، طرد شدن، ریسک و انتقاد همگی بخشهایی از پیشرفت هستند و آنها را به عنوان عوامل جانبی رایج جاهطلبی میبینند. آنها به جای تا کردن، یاد می گیرند که چگونه به حرکت ادامه دهند.
کلمه کلیدی در اینجا یادگیری است، زیرا بازنگری ذهنیت شما در مورد شکست کمی زمان و تلاش می خواهد. ترفند این نیست که به شکست به عنوان چیزی برای ترس یا اجتناب فکر کنید، بلکه به عنوان ابزاری برای درک بهتر موقعیت ها و تصمیم گیری آگاهانه تر در آینده است.
یک دیدگاه متفاوت می تواند به طور کامل نحوه نگرش شما به یک موقعیت را تغییر دهد، بنابراین دیدگاه خود را عاقلانه انتخاب کنید. و به یاد داشته باشید، همه چیز یک خطر است، از جمله عدم اقدام. بنابراین سعی کنید با ناراحتی راحت باشید.
-
ریسک پذیری را بپذیرید
شکست بهترین معلم است. بنابراین وقتی ریسک می کنید، یا برنده می شوید یا درسی خواهید آموخت. این بدان معنا نیست که شما باید به طور خود به خود شغل خود را رها کنید یا به فرصت بعدی که برایتان پیش می آید «بله» بگویید. همه چیز در مورد ریسک محاسبه شده است.
ریسک محاسبه شده، تصمیمی است که به دقت در نظر گرفته شده و دارای درجه ای از ریسک و شانس معقول برای یک نتیجه مثبت است. به عنوان مثال، برای کارآفرینان معمول است که برخی از دارایی های شخصی خود را برای تامین مالی عملیات در خط تولید قرار دهند. بله، این خطرناک است، اما اگر بتوانید ترس اولیه از چنین خطری را پشت سر بگذارید، مزایای زیادی در طرف مقابل در انتظار شما خواهد بود.